پيام
+
طي شد اين عمر، تو داني به چه سان…پوچ و بس تند، چنان باد دَمان... همه تقصير من است، اين که خودم ميدانم، که نکردم فکري...که تامل ننمودم، روزي ،ساعتي يا آني...که چه سان ميگذرد عمر گران؟ نوجواني سپري گشت به بازي، به فراغت، به نشاط ...فارغ از نيک و بد و مرگ و حيات... بعد از آن باز نفهميدم من، که چه سان عمر گذشت؟حال ميپندارم، هدف از زيستن
* هاتف *
90/10/10
☆نرگس☆
اين است رفيق... من شدم خلق که با عزمي جزم،پاي در راه حقايق بنهم... با دلي آسوده، در ره کشف حقايق کوشم...ره حق پويم و حق جويم و بس حق گويم...
پيامك 590
اين شعر رو از كجا اوريد؟
☆نرگس☆
چطور؟؟؟ يه جايي خوندم...