با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+مطمـئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد ؛
چون در هر بهار برايت گل مي فرستد و هرروز صبح آفتاب را به تو هديه مي کند.
به ياد داشته باش که پروردگار عالم با اين که مي تواند در هر جائي از دنيا باشد ، قلــب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهي چيزي بگوئي گوش مي کند ...
+به انجام کارهاي نيک ادامه دهيد ، حتي اگر ديگران آنها را به نام خويش ادعا کنند ؛ کارهاي شما پيشکشي ست به خدا، و هيچ کس نمي تواند " خدا " را فريب دهد ...
+هر بار که مي آيي
آنقدر
از اين "در" و آن "در" حرف مي زنيم
که يادم مي رود،از "پنجره اي" برايت بگويم
که هر روز پشت آن
ساعت هاي بسياري را
چشم انتظار آمدنت مي نشينم...
+کودکي بود که در دکان خياطي، شاگردي مي کرد. روزي استادش کاسه ي عسلي به دکان آورده بود. وقتي استاد خواست به دنبال کاري برود، به شاگردش گفت: در اين کاسه زهر است مواظب باش از آن نخوري که هلاک مي شوي. گفت: مرا با اين کاسه چکار است؟!! وقتي استاد رفت شاگرد پارچه اي برداشت و به بازار برد با آن ناني خريد و تمام عسل را با آن نان خورد...استاد برگشت و دنبال آن تکه پارچه مي گشت، شاگرد گفت:
مرا مزن تا راست گويم، وقتي من به خواب رفتم دزدي آمد و پارچه را برد بعد از آن بيدار شدم، ترسيدم که تو بيايي و مرا بزني پس تمام زهر را خوردم تا راحت شوم...اکنون هم زنده ام و سرانجام کار را نمي دانم!!!:) - ☆نرگس☆
+مردي نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگي که در دل داشت براي دکتر تعريف کرد، دکتر گفت: به فلان سيرک برو ، آنجا دلقکي هست آن قدر مي خنداندت تا غمت يادت برود، مرد لبخند تلخـــي زد و گفت: من همــان دلقکــم.!!
+آقاي ايرانسل عزيز!!! من تو مسابقه شرکت نمي کنم! آهنگ پيشواز هم نمي خوام( چون الان دارم)! پ ن پ جديد هم نمي خوام! از اخبار اقتصادي جهان هم نمي خوام با خبر شم! شماره رند 0930 و 0933 هم نمي خوام! نمي خوام با شارژ اِن تومن ديگه برنده اِن تومن ديگه اعتبار داخل شبکه شم! نکن برادر من! نکن پدر من! نکن! من تا حالا تو مسابقه شرکت کردم؟؟ بابام شرکت کرده؟؟؟ مامانم شرکت کرده؟؟