...غروب آرزوهـــا
گفتنــد : "کبوتر" ، گفتــم : "پــر" گفتنــد: " خودت " ، به اوج اندیشیـدم... در حسرت رنـگ آسـمـان، گفتــم:"پــــر" گفتنــد: مگـر " پرنــده ای؟؟" ، خنـدیـدم... گفتنــد: " تـو باختـی..." و من رنجیدم... در بازی کـودکــان فریبم دادند... احســاس بـزرگ پــر زدن را چیــدم... آن روز به خـاک آشنایـم کردنـد...از نغمـه پـرواز جدایـم کردنــد.. آن باور آسمانـی از یـادم رفـت... در پهنـه این زمیـن رهایـم کردنـد.. گفتنـد : "پرنـده" ،گریه ام را دیدند ، دیوانـه خـاک بودم و فهمیدنـد.. گفتــم که "نمـی پـرد" ، نگاهـم کردنـد ، بر بازی اشتباه من خندیدنـد ...
گفتنــد : "کلاغ" ، شادمان گفتـم : "پــر"
Design By : Pars Skin |