...غروب آرزوهـــا
باید امشب بروم... من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد... هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت... من به اندازه یک ابر دلم می گیرد...
نوشته شده در پنج شنبه 91/1/17ساعت
4:34 عصر توسط *نرگـس* نظرات ( ) |
Design By : Pars Skin |