سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























...غروب آرزوهـــا

حکایت عشق   ...

حکایت قهوه ای است که به یادت ،

" تلخ " نوشیدم   !

و با هر جرعه اش اندیشیدم ،

که طعمش را دوست دارم یا نه ؟  !

آن قدر ماندم بین دوست داشتن و نداشتن که   ...

تمام که شد فهمیدم باز قهوه می خواهم  !

حتی تلخ ِ تلخ..!

. . .

حل شده ام در تلخی عشقِ ِ تو؛ شیرین نمی خواهد شود این زندگی...


نوشته شده در پنج شنبه 91/11/26ساعت 7:26 عصر توسط *نرگـس* نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin