سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























...غروب آرزوهـــا


.

شـــاید غـزلی بگویـــــــم  ...
شـــاید غـزلی بگویـــــــم در این کوچـه های تنگ دنیـا
شـــاید از درد دلـی بگویـــــم با خـدای این دو دنیـا    …
شـــاید روزگاری من هــم سکــوت خـدا را بشــنوم
شـــاید امشـب، شـاید امـروز و شــایدم فــردا نمــی دانم…!
امــا غـزلی مــی گویـــــم...

غـزلی مــی گویـــم که در آن وسعت ثانیــه ها پیـداسـت
غـزلی مــی گویـــم که در آن ارزش انسـان ها به وفــاست...
که در آن هـیچ کـس تنهـا نیست همــه چیز زیبــاست
در شـعرم بـاران را به تصــویر مــی کشـم باد را به مهمانـی مــی خوانم
و خدا را پادشـاه قصـرم مــی سازم...
خاطـــــــره ها را در گوشـه ای از تصویـر مــی کشم 
شاید آبی باشند، نمــی دانم

ولی اکنـون شــعر من خیس شدسـت از باران خاطـــرات...


نوشته شده در جمعه 90/12/12ساعت 6:58 عصر توسط *نرگـس* نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin