...غروب آرزوهـــا
خسته که هستم دل تنگ که می شوم حضور تو مثل یک وعده قهوه داغ کیفم را کوک می کند دلم فنجانی ست که به تو گرم می شود و لبخندت قندی ست که در دلم آب می شود... اتفاق تو بودی که بی هوا در عمیق ترین نقطه ی دلم افتادی مباد که من آن اتفاقی باشم که از اوج حرمتِ چشمان تو می افتد... **** تحمل نداره نباشی دلی که تو تنها خداشی روحش شاد تـو چنـان در چشـم و خـیـالـم نشـستـه ای کـه نـه عطــر مـریـم و نـه چـشمـک سـتـاره نـه آواز بـاد و نـه سـاز بـاران نـه سـکـوت خـواب و نـه هـیـاهـوی زندگــی حـواسـم را از تـو و خـواسـتـنت پـرت نمی کـند... از بستر سپیدش برخاستـه بارانی به سـر و رویـش زده شـکوفـه ای به مـوهایـش! حـالا می تــوان دوباره بهـــار نـامیدش.... نـــوروز مبارک تلنگــری به نام عشـــق لـرزه ای به عظمت خوشـبختـی بـه جــانـم انداخـت... و رقــم زد، زیبــاترین شبـی را کـه مـن از آنِ مــردی شـدم تا با تکیه بر شـانه هـای پـر تـوانش در کنـار هـم، آرامــش را لــذت ببـریم... کـاش می دانستم در کــدام ســوی کــوچــه چشـــم بـه راه آمـدنـت بـاشــم تــا دلم را بــه ســمت لحظــه ی ورودت پـــــر دهـــم... ... رد پایت را نه باران از زمین شست، و نه اشک از دلم گفتند: فاصله، فراموشی می آورد پس چرا هر دم که از دوریت می گذرد دلتنگ ترت می شوم؟... یاد من باشد فردا دم صبح ، به نسیم از سر صدق سلامی بدهم و به انگشت نخی خواهم بست تا فراموش نگردد فردا ... زندگی شیرین است ، زندگی باید کرد گرچه دیر است ولی کاسه ای آب به پشت سرِ لبخند بریزم شاید به سلامت ز سفر برگردد بذر امید بکارم در دل ، لحظه را در یابم ...
Design By : Pars Skin |